-
دلتنگی ........
دوشنبه 2 بهمنماه سال 1391 16:30
در زندگی برای هر آدمی از یک روز از یک جا ... از یک نفر به بعد دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست نه روز ها ٬ نه رنگ ها نه خیابان ها همه چیز می شود دلتنگی ...
-
منتظرم......
دوشنبه 2 بهمنماه سال 1391 16:26
چیزی در من می جوشد تو را فرا می خواند به نوشتن از سر خط به خط کشیدن روی نوشته های شکسته ، به مرگ سپردن خاطرات ترک خورده ، به نوشتن با یک دل شکسته ولی پیوسته من نوشتم از سر خط دفتر تازه ، خط کشیدم روی نوشته های شکسته ، به مرگ سپردم خاطرات ترک خورده را ، می نویسم با یک دل شکسته ولی پیوسته به ندای قلبی من گوش کن شروع کن...
-
نـَـــــرو........
دوشنبه 18 دیماه سال 1391 12:23
تنهایی چیزهای زیادی به انسان می آموزد..... اما تو نرو...! بگذار من..... نادان بمانم.........!!!!
-
یه جایی.......
جمعه 15 دیماه سال 1391 21:03
-
تنهایی........
جمعه 15 دیماه سال 1391 20:23
دیگر تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم کرد.... یک بار قسمت کردم چندین برابر شد.....
-
حیف که نیستی.........
چهارشنبه 13 دیماه سال 1391 11:57
دوستت دارم هایت را بـــــــــــاور" میکنم گذشته ام را میدهم به بــــــــــاد" و به تو دل می سپارم... ... چقدر این با تــــــو بودن ها" را دوست دارم چقدر لبخندها و قهقهه های از ته دلـــــت" را دوست دارم دلم برای لحظه های با تو بودن پـــــر میزند من هنوز منتظرم...که باز هم مهربانی هایت را ببینم...
-
هــنــوزم دوســتــتــــ دآرم . .
سهشنبه 5 دیماه سال 1391 22:23
هر روز یواشکی توی شیشه سرد مانیتور به عکس پروفایلت زل میزنم و آروم توی دلم میگم: بی معرفت هنوزم دوستت دارم.....
-
و باز ..........
دوشنبه 4 دیماه سال 1391 15:39
دست به صورتم نزن.... میترسم بیفتد..... نقاب خندانی که بر چهره دارم و بعد..... سیل اشکهایم تو را با خود ببرد..... و باز من بمانم و تنهایی......
-
خدایا......
دوشنبه 4 دیماه سال 1391 15:26
خدایا.... یک مرگ بدهکارم و هزار آرزو طلبکار....!!! خسته ام..... یا طلبم را بده، یا طلبت را بگیر........
-
چرا..........؟
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1391 20:43
هـمیـشـه بـرایـم ســــوال اسـت : اگـر قـرار بـود روزی او را نـبـیـنـم چــرا خــــــدا خـواسـت کـه دوســـتــــش داشـتـه بـاشـم ؟؟
-
دلتنگ صدای او.......
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1391 20:28
تا حالا شده خیلی دلتنگ صدای یه نفر باشی اما ... چون نمیتونی بهش زنگ بزنی .. با یه شمارهٔ ناشناس باهاش تماس بگیری که ....... فقط " الو" گفتنش رو بشنوی ؟؟؟
-
تو نباشى ...........
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1391 20:23
لج میکنم ، بد اخلاق میشم ، دفترمُ خط خطی میکنم ، سیگار با دستم خاموش میکنم ؛ دست خودم نیست میفهمی . . ؟ تو نباشى زندگی باید به کام من تلخ بشه ...!
-
نیمکت و بارون.........
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 13:57
-
باران.........
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 12:45
هنوز هم وقتی باران می آید ، تنم را به قطرات باران می سپارم ! می گویند باران رساناست ، شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند . .
-
صادق هدایت........
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 01:41
-
بن بست ..........
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1391 21:15
وقتی با گفت و گو مشکلمون حل نشد ؛ وقتی بحثمون به بن بست رسید ! فقط بغلم کن ... !!!
-
بهش بگید......
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1391 20:59
اگه وقتی میخنده خوشگل تر میشه. اگه صداش بی نظیره اگه خوب شرایط ِ بحرانی رو کنترل میکنه. اگه بهتون آرامش میده. اگه میتونه غافلگیرتون کنه. اگه دوست دارین سربه سرش بذارید که بهتون بگه دیوونه. اگه بهش میگید رفتم ،که نرو گفتنش رو بشنوید. اگه مهربونه اگه ماهه ...اگه خوبه اگه دست هاشو دوست دارید بهش بگید خب....! بهش بگید......
-
روزهای بی تو بودن......
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1391 20:58
این روزها جای خالی ” تـو ” را با عروسکی پر می کنم همانند توست مرا ” دوست ندارد ” احساس ندارد ! اما هر چه هست ” دل شـکـســتـن ” بلد نیست
-
اتفاق این روزهاى من.........
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1391 22:51
دیگر نه از حادثه خبرى هست.. و نه از اعجاز چشم هاى آشنا … از دلتنگى هایم که بگذریم ، تنهایى تنها اتفاق این روزهاى من است.!!!
-
دست هایت............
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1391 22:46
نمی دانم کجا پنهان شده ای؟ در پس کدامین کوه در اعماق کدامین دریا ودر هوای کدامین آسمان پر می کشی تو هر کجا که پنهانی هر کجا که پر می کشی دل من اینجا برای دیدنت و بوئیدن دستهای نجیبت پر می کشد برای دویدن با تو میان لاله زار رویاهای شیرین وآبتنی کردن در آب های گرم وزلال چشمه سار های خیال. من اینجا بی تو مانده ام ودلم به...
-
سهراب......
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1391 17:44
-
سهراب سپهری.....
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1391 17:44
پشت کاجستان برف. برف، یک دسته کلاغ. جاده یعنی غربت. باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب. شاخ پیچک و رسیدن و حیاط. من، و دلتنگ، و این شیشه ی خیس. مینویسم، و فضا. مینویسم، و دو دیوار، و چندین گنجشک. یک نفر دلتنگ است. یک نفر میبافد. یک نفر میشمرد. یک نفر میخواند. زندگی یعنی: یک سار پرید. از چه دلتنگ شدی؟ دلخوشیها...
-
احمد شاملو...........
شنبه 1 مهرماه سال 1391 20:08
-
قصه ی نادانی.........
شنبه 1 مهرماه سال 1391 20:06
به که گویم غم این قصه ی ویرانی خویش غم شبهای سکوت و دل بارانی خویش گله از هیچ ندارم نکنم شکوه ازو که شدم بنده ی پا بسته و سودایی خویش به کدامین گنه این گونه مجازات شدم همه دم بنالم و سوزم زپشیمانی خویش من از این پس شده ام راوی و گویم همه شب غزل چشم تو و قصه ی نادانی خویش
-
اعتماد..........
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1391 11:36
وقتی عشقت تنهات گذاشت ، نگران خودت نباش که بدون اون چیکار می کنی ، شرمنده دلت باش که یک باره دیگه بهت اعتماد کرد .
-
دلم گرفته....
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1391 10:28
-
دلم........
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1391 10:27
گاهی وقتها فکر می کردم که همیشه پایان، آدم را به سمت یک آغاز می کشاند ... اما وقتی دلم شکست، وقتی صدای شکستن دلم را شنیدم ... و تا چشم گشودم دیدم، که کوه غرورم پر شده از شکسته های آیینه آینده روشن ... وقتی دیدم چگونه پا روی دلم گذاشتی، از اوجِ غرور به قعرِ دلتنگی سقوط کردم ... وقتی که بوی خاک خیس و سرمای لطیف، که از...
-
بی تو بودن ..........
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1391 10:25
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته آسمان پر باران چشم هایم بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟
-
خیال.........
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1391 10:22
خیال کردم تو هم در وادی عشق اسیر حسرت و رنج و بلایی ندونستم تو بی مهر و وفایی نفهمیدم گرفتار هوایی ندونستم پس دیدارشیرین نهفته چهره تلخ جدایی تو که گفتی دلت عاشق ترینه دلت عاشق ترین قلب زمینه همیشه مهربونه با دل من برای قلب تنهام همنشینه چرا پس به تیغ بی وفایی شده قربانیت بی خون بهایی نفهمیدی امید ناامیدی رها کردی دلم...
-
بی تو..........
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 19:36
فکر تنهایی نباش ، تنهایی خودش تنهاست ، تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست …